گفتگویی با خدا

رويايي داشتم كه در آن
با خداوند گفتگو كردم.
به كوههاي بزرگ خيره شدم
و
صنعت دستان او را ديدم.
به غروب زيباي آفتاب نگاه كردم
و با خود انديشيدم كه خداوند شبيه چيست؟
سوال بزرگي دارم كه مي خواهم بپرسم.
به سوي خداوند برگشتم
ولي نتوانستم به او نگاه كنم.
چون نور عظيمي او را احاطه كرده بود.
اشك از چشمانم جاري شد.
چرا اينقدر درد و رنج در دنيا هست؟
او از طريق كلامش با من سخن گفت:
توسط يك انسان گناه و مرگ وارد جهان شد. و مرگ بر تمامي نسل بشر سايه افكند چرا كه همه گناه كردند.
سپس گفت:
هر كه گناه كند مي ميرد.
از او پرسيدم كه گناه چيست؟
گفت:
گناه سرپيچي از احكام خداست.
سپس احكام را خواندم.
ترا خدايان ديگر نزد من نباشد.
هيچگونه بتي براي خود درست نكن
از نام من كه خداوند خداي تو هستم سوء استفاده نكن
روز سبت را به ياد داشته باش و آن را مقدس بدار
پدر و مادرت را احترام كن
قتل نكن
زنا نكن
دزدي نكن
دروغ نگو
چشم طمع به مال و ناموس ديگران نداشته باش
سپس كلام عيسي مسيح را ديدم
هر كس به ديدة شهوت به زني نگاه كند، در همان لحظه در دل خود با او زنا كرده است.
و بعد آيات مقدس را خواندم كه مي گويد:
آيا نمي دانيد كه بدكاران از ملكوت خدا نصيبي نمي برند. همچنين شهوت پرستان، بت پرستان و زناكاران را جايي در ملكوت نيست.
و
اما ترسويان، بي ايمانان، فاسدان، قاتلين، شهوت پرستان، جادوگران و زناكاران و دروغگويان جاي همه در درياچه اي است كه با آتش و گوگرد مي سوزد. اين همان مرگ دوم است. مكاشفه 21: 8
ناگهان متوجة مطلبي شدم
و آن اينكه من به دفعات قانون خدا را شكستم.
و در روز داوري محكوم به جهنم خواهم بود.
نه تنها خداوند تمامي گناهانم را ديده است
بلكه وجدانم نيز مرا محكوم مي سازد.
وقتي از خداوند پرسيدم چه بايد بكنم
او گفت:
من فرزندم را نفرستادم تا محكوم نمايد
در آن لحظه بود كه فهميدم
خداوند مرا بيش از اندازه دوست دارد.
و راهي را براي بخشش گناهانم مهيا نموده است:
عيسي مسيح براي من رنج كشيد و مرد
او مجازات مرا بر خود گرفت
محبّت واقعي اين است. ما او را محبّت نكرديم، بلكه او ما را محبّت كرد و فرزندش را فرستاد تا به جاي گناهان ما بميرد.
ما احكام خدا را كه در ده فرمان است شكستيم
و عيسي مسيح جريمة كامل ما را پرداخت كرد.
خداوند محبتش را شامل حال ما نمود.
در اين محبّت
وقتي كه ما هنوز گناهكار بوديم
مسيح به جاي ما مرد.
سپس از مردگان برخاست و بر مرگ غلبه يافت
ناگهان از رويايم بيدار شدم
و متوجه شدم كه من حق انتخاب دارم
مي توانستم در خيال و تصورات خود بمانم كه خداوند از گناهانم عصباني نيست
و برای همين افکار غلط به جهنم بروم
و يا
می توانستم توبه كنم و به عيسی مسيح ايمان بياورم
به عنوان خداوند و نجات دهندة خودم
و هدية حيات ابدي را از خداوند دريافت كنم.
تو نيز چنين انتخابي داري

بازداشت جمعی از نوكیشان مسیحی در كلیسای خانگی در كرمانشاه






خبرگزاری هرانا - در پی هجوم ماموران امنیتی به یک کلیسای خانگی در کرمانشاه دست کم ۱۳تن از شهروندان مسیحی در این شهر بازداشت شدند که پس از بازجویی‌ها ۱۰تن از ایشان آزاد شدند.

به گزارش محبت نیوز، در تداوم بازداشت شهروندان مسیحی و در پی هجوم ماموران امنیتی به یک کلیسای خانگی در کرمانشاه در روز سه شنبه دوم اسفند ماه دست کم ۱۳ تن بازداشت شدند.

در پی این رویداد ماموران امنیتی که لباس شخصی بر تن داشتند ضمن توهین و بدرفتاری با کلیه بازداشت شدگان، این افراد را به مکانی نامعلوم انتقال دادند. همچنین ماموران بدقت آن مکان را نیز مورد بازرسی و تفتیش قرار داده و کتاب‌های مقدس این افراد را نیز ضبط کردند.

ماموران همچنین به خانه‌های این افراد نیز مراجعه و پس از تفتیش و بازرسی کامل خانه برخی وسایل شخصی افراد را نیز ضبط و با خود بردند.

گزارشات رسیده همچنین حاکی است ۹ تن از این بازداشت شدگان پس از بازجویی و گرفتن عکس و مشخصات کامل آنان و انگشت نگاری و همچنین اخذ تعهد مبنی بر عدم شرکت در هرگونه اجتماعات مسیحی، فردای آن روز آزاد شدند.

در میان بازداشت شدگان خانم «آزاده شریفی» پس از ۸ روز بازداشت - امروز- سه شنبه ۹ اسفند ماه ۱۳۹۰ (۲۸ فوریه ۲۰۱۲) آزاد شد اما هنوز گزارشی از جزئیات و نحوه آزادی ایشان گزارشی ارسال نشده است.

همچنین ۳ تن از این افراد بنام‌های آقایان، «مهدی چقاکبودی»، «مجتبی باباکرمی» و خانم «شیرین قنبری» کماکان در بازداشت بسر می‌برند. که برخی از این افراد در گذشته نیز توسط ماموران امنیتی بازداشت شده بودند.

همچنین طبق خبر دریافتی خانم «شیرین قنبری» و «مجتبی بابا کرمی» پس از ۸ روز بازداشت - امروز- سه شنبه ۹ اسفند ماه (۲۸ فوریه) به آنان اجازه داده شد تا طی تماسی کوتاه فقط خبر سلامتی خود را به خانواده‌هایشان برسانند. اما بنظر از دادن هرگونه اطلاعات و یا جزئیاتی بیشتری در این خصوص از سوی مسئولان زندان منع شده بودند.

تاکنون از سوی مقامات امنیتی توضیحی در خصوص بازداشت این افراد داده نشده اما حسب مستندات، این بازداشت‌ها به دلیل اعتقادات مسیحی آنان و شرکت در اجتماعات کلیساهای خانگی بوده و در راستای افزایش فشار بر جامعه مسیحیان فارسی زبان ایران که از ماه‌های گذشته شاهد آن هستیم.

همچنین لازم به یادآوری است، «مسعود دلیجانی» از نوکیشان مسیحی ساکن کرمانشاه و از اعضای کلیسای خانگی، از سوی دادگاه انقلاب اسلامی کرمانشاه به اتهام اعتقاد به باورهای مسیحی، گردهمایی و برپایی غیر قانونی جلسات کلیسای خانگی و بشارت به مسلمانان و اقدام علیه امنیت ملی به ۳ سال حبس محکوم شده است که در حال حاضر نامبرده در زندان دیزل آباد کرمانشاه در حال گذراندن محکومیت خود می‌باشد.

پیش از نیز کلیسای پنطیکاستی و رسمی آشوری کرمانشاه نیز از تاریخ (١٢ دی ١٣٨٨) برابر با (٢ ژانویه ٢٠١٠) بدستور مقامات قضایی و ماموران امنیتی به بهانه ترویج مسیحیت در بین فارسی زبانان مسلمان و بشارت انجیل، همچنان درهای آن بروی مسیحیان بسته شد. پس از این اقدام نیز کشیش این کلیسا «ویلسون عیسوی» در تاریخ ۱۳ بهمن ماه ۱۳۸۸ (۲ فوریه ۲۰۱۰) توسط ماموران امنیتی بازداشت و پس از گذراندن ۵۴ روز در زندان دستگرد اصفهان با سپردن وثیقه بطور موقت آزاد شد.

دانلود فیلم مصائب مسیح The Passion of the Christ


دانلود فیلم مصائب مسیح The Passion of the Christ

                                          
کارگردان: مل گیبسون (Mel Gibson)
فرمت: MKV
حجم: ۷۵۰ MB
کیفیت: BDRip – 720P
محصول: کشور امریکا
سال انتشار: ۲۰۰۴
زیرنویس: فارسی 
ژانر: درام / تاریخی
امتیاز: ۷٫۱/۱۰

خلاصه داستان:
این فیلم تصویرگر ۱۲ ساعت پایانی عمر حضرت مسیح است. . فیلم از باغ زیتونها و جائی که مسیح پس از آخرین شام برای عبادت به آنجا رفته آغاز می شود. مسیح در مقابل وسوسه های شیطان ایستادگی می کند. بدنبال خیانت یهودا ، مسیح دستگیر شده و به شهر بیت المقدس بازگردانده می شود. در آنجا رهبران ریاکار یهود به او تهمت کفر می زنند و پیلات، فرماندار رومی فلسطین را تحریک می کنند تا مسیح را به قتل برساند. سرانجام مسیح ابتدا بدست سربازان رومی سپرده می شود تا او را تازیانه بزنند و سپس او را به تپه جلجتا در نزدیکی شهر برده و به صلیب می کشند و در این بین مریم مقدس، نظاره گر مصائب فرزندش و مرگ وی می باشد.
 
[ دانلود فیلم The Passion of the Christ با لینک مستقیم ]



دانلود زیرنویس فارسی

آموزش به هم چسباندن فایل های 001، 002، 003 و ... با نرم افزار HJSplit




HJ-Split نرافزاری ساده، کم حجم و استفاده از آن بسیار ساده می باشد به این صورت که برای به هم چسباندن فایل هایی با پسوند .001 و .002 و .003 و … ابتدا تمام فایل ها را داخل یک پوشه قرار داده و سپس نرمافزار را اجرا می کنید سپس بر روی اولین گزینه سمت راست به نام Join کلیک می کنید بعد از این قمست یک پنجره باز می شود که دارای 2 قسمت است 1- input file 2- output file. برای چسباندن فایل ها به همدیگر باید بر روی Input File کلیک کرده و در پنجره ای که باز می شود آدرس اولین فایل یا پسوند (001 ) را وارد کنیم. در قسمت Output File هم می توانیم محل ذخیر فایل جدید را تعیین کنیم و درپایان بر روی دکمه Start کلیک کنید تا کار شروع شود.


دانلود نرم افزار 
HJ-Split

انجیل ها نیز از موج بازداشت ها در امان نیستند !




.



در هفته های گذشته خبرهای بسیاری از بازداشت مسیحیان ایرانی داشتیم و روزی نبود که خبر بازداشت چند نفری از تهران یا یکی از شهرستان ها به دفتر "محبت نیوز " نرسد . اما شگفتا که جفا را پایانی نیست و کاغذ و مرکب هم از قلم نمی افتد و کتاب مقدس هم بازداشت میشود !
به گزارش آژانس خبری مسیحیان ایران "محبت نیوز" از شهرستان ارومیه مرکز استان مرزی آذربایجانغربی ، طبق گزارش دریافتی، در روز جمعه 7 آبان ماه ۱۳۸۹ ماموران ایست بازرسی نیروی انتظامی و سپاه پاسداران آذربایجانغربی در یک دستگاه اتوبوس مسافربری مسیر سلماس – تهران که از شهرستان سلماس ( واقع در 90 کیلومتری ارومیه به طرف تهران ) عازم تهران بود ، تعداد 300 جلد کتاب مقدس ( انجیل ) را پس از بازرسی اتوبوس کشف و ضبط نمودند .
به همراه این کتاب ها که به صورت 2 بسته پستی توسط اتوبوس حمل می شد هیچکس نبوده و بنابر این تا کنون کسی در این رابطه بازداشت نشده است . اما گزارش ها حاکی از آن است که منزل یکی از نوکیشان مسیحی شهرستان سلماس در این ارتباط توسط ماموران امنیتی اطلاعات مورد بازرسی قرار گرفته است . به نظر میرسد این نوکیش مسیحی اهل سلماس به عنوان فرستنده بسته های حاوی کتاب مقدس شناخته شده و تحت تعقیب میباشد .
به گفته یكی از آگاهان به "محبت نیوز"، در حال حاضر از شخص مظنون هیچ اطلاعی در دست نیست و از تاریخ ضبط محموله های ارسالی کتاب مقدس به تهران توسط قوای انتظامی و امنیتی در بین راه تا کنون وی ناپدید شده است . اکنون نیروهای امنیتی که نتوانسته اند به فرستنده محموله انجیل ها دسترسی پیدا کنند برخی مسیحیان ارومیه و سلماس را به شدت تحت فشار گذاشته اند و گفته می شود مسیحیان این دو شهر اصلی استان آذربایجانغربی تحت فشارهای وارده  از سوی نیروی های امنیتی در شرایط سختی به سر میبرند .
یادآوری میشود که ارومیه در 780 کیلومتری شمالغربی تهران واقع شده است و دارای جمیتی بالغ بر 580000 نفر میباشد . این شهر از شهرهای چند قومیتی کشورمان محسوب میشود و اقوام ترک ، ارمنی ، آشوری ، کرد و پیروان ادیان اسلام ( شیعه و سنی ) در کنار مسیحیان و پیروان آئین اهل حق در آن در کنار یکدیگر به سر میبرند . ارومیه در بین شهرهای ایران بالاترین درصد ساکنان مسیحی قومیتی ( آشوری و ارمنی ) را دارا میباشد و تعداد زیادی کلیسا در آن وجود دارد، كه البته بسیاری پیشرفت و مدرن بودن بیشتر ساکنان این قطب صنعتی و کشاورزی ایران را به این موضوع نسبت میدهند .
به  گزارش "محبت نیوز"، همچنین در روز ۸ خرداد ماه سالجاری، پایگاه اینترنتی آتی نیوز از رسانه های حكومتی كه گفته میشود توسط نزدیكان مرتضی طلائی، مقام انتظامی سابق و عضو فعلی شورای شهر تهران اداره میشود ، در راستای خبرهای خود در رابطه با تبلیغات ضد مسیحی در داخل كشور از قول خبرنگار اجتماعی خود اعلام كرد كه كتب " انجیل و تورات" تحریف شده (!) به صورت گسترده از مرزهای غربی وارد كشور شده اند .
این خبر ۲ روز بعد ( ۱۰ خرداد ) توسط سایت رسمی متعلق به مركز مبارزه با جرائم سازمان یافته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یعنی "سایت گرداب" به نقل از وطن امروز عینن تكرار شد و ضمن اعلام ورود "كتب مقدس" مسیحیان و یهودیان به تعداد زیاد از مرزهای غربی به داخل ایران ، این خبر را منتشر كرد ، كه یكی از مسئولان امنیتی كشور در نشست اخیر خود در استان آذربایحانغربی با اعلام این موضوع تاكید كرده بود كه نیروهای نظامی اشغالگر كشور همسایه غربی ایران (عراق ) نقش مهمی در این مسئله دارند و آنها این كتابها را از طریق مناطق مرزی مشترك با عراق وارد كشورمان میكنند . گرداب سایت امنیتی و اینترنتی سپاه پاسدارن در ادامه از قول همان مقام امنیتی نوشت :
" .......... فقط طی چند ماه صدها جلد كتب تحریف شده تورات و انجیل ( كتاب مقدس) هنگام ورود به كشور در یكی از مناطق مرزی سردشت در آذربایجانغربی كشف و سوزانده شد" .
اعتراف وقیحانه یک مقام امنیتی رسمی جمهوری اسلامی به سوزاندن انجیل در حالی صورت گرفت که محمود احمدی نژاد رئیس دولت جمهوری اسلامی در آخرین نطق خود در سازمان ملل در یک دست قرآن کتاب مقدس مسلمانان را گرفت و در دست دیگرش انجیل را نشان داد و ادعا نمود که کتب و ادیان آسمانی در ایران در آزادی کامل به سر میبرند .
این در حالی است كه بنابر گزارش ها هنوز از سرنوشت ۳۰۰ جلد كتاب انجیل مقدس كه توسط نیروهای امنیتی در داخل اتوبوس سلماس به تهران ضبط شده و اینكه چه سرنوشتی خواهد داشت اطلاعی در دست نیست .

روایت یك نوكیش مسیحی از شكنجه و ضرب شتم توسط ماموران اطلاعات + عكس


روایت یك نوكیش مسیحی از شكنجه و ضرب شتم توسط ماموران اطلاعات + عكس

.
این نوكیش مسیحی یکی دیگر از صدها ایمانداری است که با وجود آنکه ذهن و روحش در یک خانواده مسلمان پرورش یافته اما با خواست قلبی و پس از آشنایی با آئین مسیحیت، با در نظر گرفتن شرایط سخت و ساختارهای امنیتی حاکم در جمهوری اسلامی به عیسی مسیح ایمان آورده است.
 دوشنبه, 28 آذر 1390
«عباس سارجالو نژاد» در سال ۱۳۸۷ آئین مسیحیت را برگزید و این درحالی بود که همسر او كمی قبل تر در سال ۱۳۸۵ به مسیح ایمان آورده بود. عباس بهمراه همسر و كودك ۹ ساله اش مجبور شدند برای حفظ جان و امنیت خود ناخواسته شهر و دیارشان را ترک کنند و راهی دیار غربت شوند. روایت "عباس سارجالو نژاد" از سختی هایی که او و خانواده اش متحمل آن شده اند تنها بخشی ناچیزی از شرایط انسان های آزاده ایست که نور ایمان به مسیح در قلبشان طلوع نموده اما ظلمت و جهل حاکمان مستبد در ایران آنچنان عرصه برجانشان تنگ کرده که ناچار به ترک موطن خویش شده اند.
عباس ۳۷ ساله در توصیف شرایط خود به "محبت نیوز" می گوید : «...من حدود سه سال پیش توسط همسرم به عیسی مسیح ایمان آوردم، در ایمانمان شاد بودیم، به کلیسا می رفتیم و می خواستیم تا دیگران نیز در شادیمان شریک باشند. بشارت می دادیم و همه چیز در زندگیمان رنگ زنده و حقیقی به خود گرفته بود. تا اسفندماه سال گذشته که خانواده من از مسیحی شدنمان با خبر شدند و از آن هنگام بود که همه چیز دگرگون شد.»
- اطلاع یافتن خانواده عباس از ایمان آنها به مسیح
...« فرزند ۹ ساله عباس در كریسمس سال گذشته هدیه ایی از طرف كانون شادی كلیسا گرفته بود، وقتی خانواده مذهبی عباس به منزل آنها آمده بودند پسر كوچك هدیه كلیسا را آورده و به مهمانان نشان می دهد و می گوید كه كلیسا این هدیه را به او داده است و همانجا آنها به این موضوع شك می کنند.» همچنین در جلسات مذهبی كه بمناسبت های اسلامی پدر و مادر عباس در خانه اشان برگزار می كردند آنها به هیچ وجه از زمانی که به مسیح ایمان آوردند در آن جلسات شركت نمی كردند كه این هم باعث شك و تردید آنها شده بود. كه بعدن با گفته های پسر كوچكشان و هدیه كریسمس دیگر مطمئن شده بودن.»

1-abbas-iran-christian
- برخورد تهدیدات آمیز خانواده
عباس در مورد خانواده اش گفت: « آنها بسیار مذهبی و افراطی و برادرانش نیز از جمله بسیجیان فدایی سید علی خامنه ای بودند و همین موضوع مشکلات شدیدی را برای عباس و همسر و فرزندش به وجود آورد. عباس افزود: «مادرم سعی می کرد با پند و نصیحت نظرمان را عوض کند او می پنداشت که ما گمراه شدیم و باید توبه کنیم، ولی از آنجا که موفق نشد و می دید که ما از ایمانمان با منطق و عشق دفاع می کنیم این موضوع را با دیگر اعضای خانواده در میان گذاشت. برادرم ابتدا با خشم و تهدید برآن شد که ما را به اسلام بازگرداند. حتا با این باور که من توسط همسرم اغفال شده ام به من گفت که باید از همسرم جدا شوم.» این کشمکش ها تا فرودین ماه سالجاری (1390) به طول انجامید. در ۵ فرودین ماه برادر بزرگم به همراه یک آخوند و یکی از دوستان سپاهی اش با نام (شهرام سحرخیز) به منزل ما آمدند. در ابتدا آخوند سعی می کرد با زبان نرم و اندرز گونه ما را متقاعد کند که در اشتباه هستیم و گمراه شده ایم، او به قول خودش از زیبایی های دین اسلام می گفت [حرفهایی که تا آن روز هزاران بار شنیده بودیم] بعد از گذشت چند ساعت لحن گفتار آخوند عوض شد و حرفهای به اصلاح منطقی اش تبدیل به تهدید گردید تا جاییکه ما را دعوت به مباهله کرد. هنگامی که منزل ما را ترک می کرد شروع به اتمام حجت کرد و گفت حکم شما " ارتداد" است و جزای سنگینی در انتظارتان است. برادرم محکم به سینه من زد و گفت مطمئن باش تو تحمل رنج و درد را نداری و همگی منزل ما را ترک کردند.»
من تهدید برادرم را جدی نگرفتم، چطور ممكن است برادری که دوران کودکی بسیار شادی با او داشتم روزی بخواهد برای من مشکل ایجاد کند»
- بازداشت و حضور ماموران امنیتی
روایت "عباس" از یورش شبانه ماموران وزارت اطلاعات به منزل ایشان و دستگیری اش توصیف شرایط تلخی است از آنچه دگراندیشان در ایران با آن روبرو هستند. عباس با یادآوری خاطرات تلخ آن شب به "محبت نیوز" گفت: «چند روزی از این ماجرا گذشت. شامگاه ۱۲ فروردین ۱۳۹۰، حدود ساعت 8 شب، به همراه همسر و پسرم در حال تماشای تلویزیون بودیم که صدای زنگ درب آپارتمان شنیده شد. همسرم رفت تا درب را باز کند. ناگاه با شنیدن صدای همسرم که انگار با چند نفر بحث می کند از اطاق خارج شدم. دیدم چهار مامور لباس شخصی که یک نفر از آنها بی سیم در دست داشت به زور وارد خانه شده اند. گفتم با چه اجازه ای وارد منزل من شدید؟ مرد بیسیم به دست که حاجی خطابش می کردند گفت ما از اداره اطلاعات و امنیت ملی آمده ایم و احتیاج به اجازه و حکم نداریم. شوکه شده بودم. چرا که ما نه فعالیت سیاسی داشتیم و نه وابسته به هیچ حزب و گروهی. ناگهان به ذهن خودم خطور کرد که با پلیس تماس بگیرم ولی آنها مانع شدند و شروع به تفتیش منزل کردند. آنها حتی اتاق خواب ما را هم بازرسی كردند، حتا من سعی كردم تا مانع آنها بشوم و به آنها گفتم در اطاق خواب لوازم شخصی ما نگه داشته می شود، اما یکی از ماموران سیلی محکمی به صورتم زد. فرزندم ترسیده بود و گریه می کرد. از صدای گریه پسرم و فریادهای همسرم، مادر و پدر خانم من که در طبقه بالا منزلمان زندگی می کردند پایین آمدند. پدر خانم بنده سعی داشت که از آنها حکم بازجویی بخواهد ولی با رفتار توهین آمیز همراه با تهدید آنها مواجه شد.»
عباس ادامه داد: ماموران امنیتی آن شب تمام سی دی های ما که شامل کارتن های پسرم نیز می شد به همراه چند کتاب مسیحی همراه با 6 جلد انجیل و یک جلد کتاب مقدس و رسیور ماهواره را جمع کردند و با خود بردند. به من گفتند باید همراه ما بیایی. همسرم خیلی سعی کرد مانع از بردن من شود اما فردی که حاجی صدایش می کردند می خواست همسرم را نیز با خود بیاورند که با اسرار مادر همسرم و من از این کار منصرف شدند.»
.
- انتقال به نقطه ای نامعلوم - بازجویی 
به گفته عباس، ماموران وزارت اطلاعات در آسانسور دستانش را از پشت با یک کمربند پلاستیکی بستند و او را سوار بر یک خودروی پژو نمودند. او گفت : «زمانی که وارد اتوبان امام علی شدیم سر مرا با کیسه ای پارچه ای پوشاندند و با سختی در کف خودرو نگه داشتند تا متوجه مسیر نباشم. بعد از حدود سی چهل دقیقه وارد یک ساختمان شدیم. مرا از ماشین پیاده کردند و از چند پله پائین بردند. بعد از مدتی کیسه را از سرم برداشتند، داخل راهرویی بودیم با چندین درب فلزی کوچک که مرا در انتهای راهرو در داخل یکی از دالان های کوچک انداختند. نمی دانم چند ساعت در آن اطاق تاریک بودم ولی خیلی طول کشید. بالاخره پس از چند ساعت دو نفر آمدند و مرا برای بازجویی به اطاق دیگری منتقل کردند. درب را که باز کردند در روبروی من میز بزرگی بود که مردی درشت هیکل پشت آن نشسته بود. به محض وارد شدن به اطاق با ضربه ای به شکمم نقش بر زمین شدم. متوجه شدم فرد دیگری هم در اطاق هست که من او را ندیده بودم. در این بازجویی که بیشتر وقت آن به ضرب و شتم توهین و تحقیر گذشت از من خواستند اسم کلیسایی که می روم، کلیسای خانگی و افراد کلیسا و نام کشیش یا معلمین را به آنها بدهم. اینکه جواب درستی از من نشنیدند بر شکنجه های آنان اضافه می کرد. دو نفری که از من بازجویی می کردند یکی با خشونت و ضرب و شتم از من سوال می کرد ولی دیگری با نرمی با من صحبت می کرد. در دو روزی که من را در بازداشت نگه داشته بودند 2 بار بازجویی شدم. در نهایت با تعهدی که به من دیکته شد آزادم کردند و از من خواستند در دسترس باشم و گفتند که مرا تحت مراقبت قرار خواهند داد. پس از دو روز که به خانه برگشتم هم از نظر جسمی و هم روحی آسیب دیده بودم. تا مدتی احتیاط می کردم و کمتر به کلیسا می رفتیم و بیشتر در خانه دعا می کردیم. ولی از آنجا که نیاز به کلیسا و اتحاد در دعا داشتیم پس از گذشت سه هفته به کلیسا رفتیم. پس از چند جلسه کلیسا رفتن فکر کردم اتفاقی که برایم افتاده بود فقط تهدیدی از طرف برادرم بوده تا مرا بترساند و از ایمان بازدارد.»
- بازداشت مجدد و شكنجه
هفت صبح ۲۲ اردیبهشت ماه 1390 روزی بود که عباس بار دیگر در مقابل منزلش توسط چند لباس شخصی دستگیر و به اداره اطلاعات منتقل شد وبه مدت یک هفته در بازداشت بود. در این مدت بارها از او بازجویی شد. بازجویی هایی که با شکنجه و شلاق همراه بود. آثار سوختگی سیگار تنها بخشی از سند جنایاتی است که او با آن دست و پنجه نرم کرده است. به شکنجه های جسمی می بایست آزار و فشار روانی و شکنجه های روحی را هم افزود. بازجویان به او می گفتند همسر و پسرش را نیز گرفته اند و به زندان انداخته اند. به عباس عکسی را نشان دادند که در کلیسا به همراه همسرش در آن دیده می شد. عباس می گوید: «از آنجایی که من انسان هستم ترس بر من غلبه کرده بود. ترس نه از جان خودم بلکه از جان همسرم و فرزنم و آزاری که ممکن بود به آنها وارد شود ترسیده بودم، چرا که همه می دانند در زندانهای ایران علاوه بر تجاوز و شکنجه چه جنایاتی صورت می گیرد. آنجا متوجه شدم که از نظر دولت جمهوری اسلامی هر ایمان و اعتقادی به جز اعتقادات و پیروی کورکورانه از اسلام امنیت ملی را به خطر می اندازد.»
این نوکیش مسیحی پس از یک هفته آزار روحی و جسمی شدید به شرط همکاری با ماموران امنیتی با تعهد کتبی آزاد می شود. گویا کابوس آنچه در بازداشتگاه وزارت اطلاعات بر او گذشت و ترس از تکرار آن فجایع تمامی نداشت. او به همراه همسر و فرزند ش مظلومانه مجبور به ترک خانه خود می شوند و به طور موقت مدتی را در منزل دوستانشان سپری می کنند.
در این میان ماموران امنیتی ضمن تماس تلفنی با موبایل همسر ایشان، از آنها خواسته می شود تا در اسرع وقت به ساختمانی در شعبه اتوبان همت ابتدای خیابان پاسداران حاضر شوند. پیش از این نیز از طریق برخی دوستان خود مطلع می شوند که چند تن از دیگر نوكیشان و ایمانداران کلیسا به وزارت اطلاعات احضار شدند. آنها چند روزی به آن مكان كه احضار شده بودند مراجعه نكردند تا شاید اوضاع تغییر کند، اما خبر به آنان رسید که برخی از دوستانشان که پیش از این احضار شده بودند توسط ماموران اطلاعات بازداشت شده اند. بنابراین به ناچار تصمیم به ترک وطن می گیرند.